محل تبلیغات شما

چهل سال پیش ، یه فلاسک چای مرحوم عموی خانمم آورده بود برامون کادو عروسی، در این مدت دو بار شیشه اش شکست عوض کردیم و چند سال بعد پوسته اش را عوض کردیم.
دیگه استفاده نمیکردیم و مدتی درکمد ، بایگانی بود.

موقع اسباب کشی خیلی وسیله بخشیدیم ، چون داشتیم از خونه سازمانی میومدیم خونه خودمون به خانمم گفتم : این فلاسک رو ببخشیم؟

خانمم با ناراحتی گفت این یادگار عموی خدا بیامرزمه ، اصلا نمیزارم ببخشی !!
ولی واقعا این فلاسک هیچ قطعه ایش باقیمانده اون فلاسک نبود

فلاسک چای عموی مرحوم

چنگیز مغول و چوپان

کلبی کچل و خروسها

فلاسک ,، ,عموی ,خانمم ,اش ,کردیم ,عوض کردیم ,این فلاسک ,فلاسک چای ,گفتم این ,خانمم گفتم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

چاپ لباس لیوان پازل کاشی مرودشت سایت مطلب|سعد الدین وراوینی - شعرا